چشمان بارانی

ساخت وبلاگ

مرا با حقیقت بیازار. اما هرگز با دروغ ، آرامم نکن !

چشمان بارانی...

ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 70 تاريخ : شنبه 27 اسفند 1401 ساعت: 18:18

هم⁩ ‌ نوتلا⁩خوشمزس،

‌ هم⁩‌ گوشت،

ولی ترکیبشون باهم خوب نمیشه،

پس دلیل نمیشه یکیشون بد باشه.

وقتی دوستی یا رابطتون بهم میخوره پشت ‌ هم⁩ بد نگید،

هر دو خوب بودین ولی باهم ترکیب خوبی نمیشدین.

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 19:17 توسط م . افلاک  | 

چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 24 اسفند 1401 ساعت: 15:27

هنگامی که سکوت جایگزین حقیقت شود، آن سکوت یک دروغ است.

- یوگنی یفتوشنکو

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 20:42 توسط م . افلاک  | 

چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 24 اسفند 1401 ساعت: 15:27

اینقدر زندگی را جدی نگیرید،همه چیز یک بازی است.نگران هیچ چیز نباشید، فقط لحظه را تا باقی است زندگی کنید و لذت ببرید.خدا از تو نخواهد پرسید که چه کارهای خوب و ثوابهایی انجام داده ای و چه گناهانی مرتکب شده ای.نه.... خدا از تو فقط یک سوال می پرسد و آن این است که، آیا زندگی برایت یک ضیافت بوده یا یک مصیبت....؟وقتی تمام هستی در ضیافت است، تو چرا تنها و منزوی ایستاده ای؟او خواهد پرسید که وقتی گلها شکوفا می شدند تو هم شکوفا میشدی و مشارکت میکردی یا فقط ساکت و مغموم کناری ایستاده بودی؟دیانت جشن گرفتن زندگی است، مشارکتی است در اسرار هستی که در اطرافت تو را احاطه کرده است. آنگاه همه چیز زیباست.... چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 24 اسفند 1401 ساعت: 15:27

ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ.ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ..........ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"گر به دولت برسی، مست نگردی مردی،گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی،اهل عالم همه بازیچه دست هوسند،گر تو بازیچه این دست نگردی مردی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‎‌ + نوشته شده در شنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 15:25 توسط م . افلاک  |  چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 12:28

روباه گفت:کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی.اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی من از ساعت سه تو دلم قند آب می شود و هر چه ساعت جلوتر برود بیش تر احساس شادی و خوش بختی می کنم.ساعت چهار که شد دلم بنا می کند شور زدن و نگران شدن.آن وقت است که قدر خوشبختی را می فهمم!امّا اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟!هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد. چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 12:28

تولد واژه اي است در پی
معنا شدن
مفهومی است در تب و تاب
رسیدن
تولد گاه بهانه اي ست
برای دلتنگ خود شدن
شانه اي ست برای جستجوی
خویش
تولدم مبارک

+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 18:20 توسط م . افلاک  | 

چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 12:28

صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟تا به کِی در غمِ تو نالهٔ شبگیر کنم؟دل دیوانه از آن شد که نصیحت شِنَوَدمگرش هم ز سرِ زلفِ تو زنجیر کنمآن چه در مدتِ هِجرِ تو کشیدم هیهاتدر یکی نامه محال است که تَحریر کنمبا سرِ زلفِ تو مجموعِ پریشانی خودکو مجالی که سراسر همه تقریر کنم؟آن زمان کآرزویِ دیدنِ جانم باشددر نظر نقشِ رخِ خوبِ تو تصویر کنمگر بدانم که وصالِ تو بدین دست دهددین و دل را همه دَربازم و توفیر کنمدور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگویمن نه آنم که دگر گوش به تزویر کنمنیست امّید صَلاحی ز فسادِ حافظچون که تقدیر چُنین است، چه تدبیر کنم؟ + نوشته شده در دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 10:52 توسط م . افلاک  |  چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 2 اسفند 1401 ساعت: 14:36

اسفند عینِ پنجشنبه هاست.
که همیشه صدبار قشنگ تر از جمعه هاست
اصلا از همون شروعش قشنگه
حس بوی بهار از پشت پنجره
و آفتاب گرم و بی جون از لای پرده ها روی پوست سرد خونه
اسفند یعنی یک سال دیگه
یعنی یه شانس دیگه...

+ نوشته شده در دوشنبه یکم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 15:48 توسط م . افلاک  | 

چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 86 تاريخ : سه شنبه 2 اسفند 1401 ساعت: 14:36